سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سوپرمن

چهارشنبه 87/2/11 ::  ساعت 1:11 عصر



 نویسنده: محمدعلی دهستانی

نظرات دیگران


چهارشنبه 87/2/11 ::  ساعت 1:7 عصر



 نویسنده: محمدعلی دهستانی

نظرات دیگران


دوشنبه 87/2/9 ::  ساعت 1:23 عصر


چطور اینطور چیزی ممکنه؟!

 

 در نگاه اول یک سر سامورائی را میبینی

در نگاه دوم یک اسکیمو را میبینی

 


 نویسنده: محمدعلی دهستانی

نظرات دیگران


دوشنبه 87/2/9 ::  ساعت 1:9 عصر


بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه‌های شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بیـــــــــد
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می‌رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار

خوش به حال چشمه‌ها و دشتها
خوش به حال لاله‌ها و سبزه‌ها
خوش به حال غنچه‌های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می‌خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب

نرم نرمک می‌رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار


ای دل من گرچه دراین روزگار

جامه رنگین نمی‌پوشی به کام
باده رنگین نمی‌نوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن مِی که می‌باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

نرم نرمک می‌رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار

گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ


ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم

ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

نرم نرمک می‌رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار


 نویسنده: محمدعلی دهستانی

نظرات دیگران


یکشنبه 87/2/8 ::  ساعت 1:29 عصر


 

وقتی یه رابطه اذیتم می کنه خیلی تحمل نمی کنم و به هم می زنم.نه بابا خالی بستم یعنی انقدر اذیت می شم که نمی تونم اصلا دوستی رو خوب پیش ببرم و خودش از هم می پاشه.
اولش خوبه ولی خوب بعدا می بینی یه چیزی کمه...صحبت شبانه......گفتن کلمات قشنگ.........یا حتی یه شب بخیر ساده،شما چطور؟
امروز که داشتم برمیگشتم به این موضوع فکر می کردم.ولی خب با خودم رو راستم.
این ناراحتی واسه این نبود که اونو خیلی دوست داشته باشم........من دیگه  تنهایی رو خیلی دوست ندارم...دوست دارم تقسیم کنم....دوست دارم تقسیم بشم.....دوست دارم هوسم رو ببرم هوا خوری...
می دونم همیشگی نیست ولی خب اینجا یه چیزی کمه.... اینجا که نیست شاید پیش اون باشه.....پس عزیزم شب بخیر.


 نویسنده: محمدعلی دهستانی

نظرات دیگران


یکشنبه 87/2/8 ::  ساعت 1:18 عصر


می توانید تعداد پاهای این فیل را بشمارید

 

 

خودتو بکشی عمرا بتونی  اینجور پلکانی بسازی


 نویسنده: محمدعلی دهستانی

نظرات دیگران


جمعه 87/2/6 ::  ساعت 9:8 صبح



 نویسنده: محمدعلی دهستانی

نظرات دیگران


جمعه 87/2/6 ::  ساعت 9:5 صبح


من از قصه زندگی ام نمی ترسم
من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم
.
ای بهار زندگی ام

اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست
اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد
برگرد
باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را
باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا
باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده
.
بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم

بدان که قلب من هم شکسته
بدان که روحم از همه دردها خسته شده
.
این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد
.
بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام


 نویسنده: محمدعلی دهستانی

نظرات دیگران


چهارشنبه 87/2/4 ::  ساعت 2:30 عصر


00000000000000000000

00000000 000محمد00000000000

0000000000کنار هر شقایقی0000000000

0000000000هر جا که دیدی آشقی0000000000

000000000000هر جا صدایی خسته بود00000000

00000000000هر جا دلی شکسته بود00000000000

00000هر جا لب جاده کسی به انتظار نشسته بود000000

0000هر جا کسی نفس نداشت قدرت پیشو پس نداشت0000

0000هر جا دیدی پرنده ای لونه به جز قفس نداشت0000

000000000000به یاد من باش000000000000

0000000000هر جا که میری0000000000

000000اومبره دنیا که میری000000

00000به یاد من باش00000

00000محمد00000

0000000

000

0


 نویسنده: محمدعلی دهستانی

نظرات دیگران


سه شنبه 87/2/3 ::  ساعت 8:42 عصر



 نویسنده: محمدعلی دهستانی

نظرات دیگران


<      1   2   3   4   5   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ