می دونید عاشق بودن و عاشق موندن دست خودمونه. از نظر من مشکل ما آدما از اینجا شروع می شه که فکر می کنیم عاشق شدن به معنای اینه که همه وجودو روحمونو تسلیم طرف مقابل کنیم به خاطر همینه که زود خسته و دلزده می شیم.اونوقت که دیگه از اون تب و تاب اولیه هیچ خبری نیست . اما من که فکر نمی کنم عشق حقیقی اینجوری باشه. چون این جور عاشق شدن عین بی هویتیه و یه انسان بی هویت رو چطور می شه یه عاشق واقعی نامید .نه تو رو خدا خودت بگو میشه؟
شاید بهتره بگیم عاشقی یه معادله رفت و برگشته .یعنی اگه من عاشق اونم، نه تنها اون هم باید عاشقم باشه و دوستم داشته باشه بلکه خودم هم باید خودمو دوست داشته باشمو به خودم ، هویتم ، انسانیت و وجودم احترام بگذارم.چون مگه میشه یه نفر خودشو دوست نداشته باشه اما بتونه ه کسبه دیگه ای علاقمند باشه.شاید این جوری بشه تا ابد عاشق بمونیم.