سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سوپرمن

شنبه 86/12/4 ::  ساعت 7:38 عصر


زندگی به مرگ گفت :چرا آمدن تو رفتن من است؟چرا خنده ی تو گریه من است؟مرگ حرفی نزد!!! زندگی دوباره گفت:من با آمدنم خنده می آورم و تو گریه. من با بودنم زندگی می بخشم و تو نسیتی. مرگ ساکت بود. زندگی گفت:رابطه من با تو چه احمقانه است !!! زنده کجا و گور کجا؟ دخمه کجا و نور کجا ؟ غصه کجا و سور کجا؟ . اما مرگ تنها گوش می داد. زندگی فریاد زد: دیوانه لاقل بگو چرا محکوم به مرگم؟. و مرگ آرام گفت: تا بفهمی که تو و دیوانگی و عشق و حسرت چه بیهوده ای ....!!


 نویسنده: محمدعلی دهستانی

نظرات دیگران


لیست کل یادداشت های این وبلاگ