خداوندا چرا برای خود جفتی نیافریدی تا بچشی طعم هجران را
بچشی طعم حسی را که بعد معشوق در هنگام تنهایی خواهی داشت
.
و چرا برای خود دادگاهی نیافریدی ؟ تا بنده ی ملولی چون من
شکوه هایش را از تو بگوید
.
تا کی آسمان را نگاه کنم و بیهوده فریاد بزنم و شکوه کنم
و تو سکوت کنی ؟ دیگر صدایی نمانده است و رمقی
!!!
ای مرگ مرا در آغوش بگیر ، بگیر تا ببینی از تو هم نمی هراسم
.
مرا در آغوش بگیر تا تیرگی را احساس کنی
.
ای مرگ جانم را بگیر و روحم را آزاد کن از دست چنین مردمانی
که کوچک میشمارند عشق را آزادم کن از جهانی که
در آن کشتن دل جرم نیست و قاتل محکوم نمی شود
.
آخر چه دنیاییست خدایااااااااااااااا چه دنیاییست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟